کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
mortise پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
mortise
/ˈmôrtis/
دیکشنری
دراز کشیدن
اسم
palate, mortise, wish, desire, mortice
کام
mortise, mortice
مادگی زبانه
mortise, mortice
جای زبانه
فعل
mortise, dovetail, couple, accompany, assemble, geminate
جفت کردن
mortise, mortice
باکام محکم کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
mortise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دراز کشیدن، کام، مادگی زبانه، جای زبانه، جفت کردن، باکام محکم کردن
-
واژههای مشابه
-
mortiser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماتریس
-
mortisers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دندانپزشکان
-
mortises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتادن، کام، مادگی زبانه، جای زبانه، جفت کردن، باکام محکم کردن
-
mortised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب شده، جفت کردن، باکام محکم کردن
-
mortise-and-tenon joint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفاصل و مفاصل