کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
moore پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
moore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موره
-
واژههای مشابه
-
moorings
مهارافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مجموعۀ لنگرها و طنابها و دهنههای مهار و غیره که از آنها در مهار شناور استفاده میشود
-
moor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مور، زمین بایر، دشت، لنگر انداختن
-
moorings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمانکاران
-
mooring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مارش کردن، لنگر انداختن
-
moors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مورورها، زمین بایر، دشت، لنگر انداختن
-
mooring dog,mooring staple
قلاب بدنه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] میلۀ آهنی محکم و ستبری که در نزدیکی خط آب به بدنۀ کشتی وصل شده است و میتوان طنابهای مهار را به آن بست
-
mooring 1, moor 2
مهار 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بستن شناور، اعم از کوچک و بزرگ، به محلی مشخص همچون موت یا لنگر یا شناوه/ بویۀ مهار بهوسیلۀ طناب یا زنجیر
-
mooring pendant,mooring pendent
بند زنجیر مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] زنجیر کوتاهی که یک سر آن به شناوه/ بویۀ مهار و سر دیگر آن به زنجیر بستر دریا (ground chain) بسته میشود
-
standing moor, dropping moor
دولنگراندازی پسرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی دولنگراندازی که در آن ابتدا یک لنگر شناور را به آب میاندازند و اجازه میدهند که شناور با جریان آب به عقب حرکت کند، هنگامیکه زنجیر به اندازۀ دو برابر طول موردنظر به آب افتاد، لنگر سمت مخالف را به آب میاندازند و اینبار، ضمن ...
-
running moor, flying moor
دولنگراندازی پیشرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی دولنگراندازی که در آن ابتدا یک لنگر شناور را به آب میاندازند و اجازه میدهند که شناور با نیروی محرکۀ خود همچنان بهسمت جلو حرکت کند، هنگامیکه زنجیر به اندازۀ دو برابر طول موردنظر به آب افتاد، لنگر سمت مخالف را به آب میاندازن...
-
mooring clump, mooring block, mooring sinker
وزنۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وزنهای از آهن یا بتن با حلقهای فلزی که برای استقرار شناوه/ بویۀ مهار به کار میرود
-
mooring anchor
لنگر شناوۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] لنگری برای نگه داشتن شناوهها/ بویههای مهار کشتی یا علائم کمک ناوبری متـ . لنگر بویۀ مهار
-
moored mine
مین مهارشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مینی که با استفاده از لنگر در مناطق حساس به کف دریا مهار میشود و در عمق متناسب با آبخور کشتیها غوطهور است و با برخورد بدنۀ کشتی به آن منفجر میشود