کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
moderations پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
moderations
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
moderations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، اعتدال، میانه روی، ملایمت
-
واژههای مشابه
-
moderation
میانداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرای قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
-
moderate
میانداری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرا کردن قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
-
moderated
بامیاندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی هر فرایندی که به دست انسان (میاندار) هدایت میشود
-
moderated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعدیل شده، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن
-
moderation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعدیل، اعتدال، میانه روی، ملایمت
-
moderates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معتدل است، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن
-
moderating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعدیل، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن
-
moderately
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسبتا، ملایم
-
moderator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیر، ناظم، تعدیل کننده، میانجی، کند کننده
-
moderant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معتدل
-
moder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدرن
-
moderateness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوسط بودن، مدارا
-
moderators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیران، ناظم، مدیر، تعدیل کننده، میانجی، کند کننده