کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
minimum ignition energy پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
minimum ignition ene...
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
minimum ignition energy
فرهنگ لغات علمی
حداقل انرژی لازم برای سوختن
-
واژههای مشابه
-
minimums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حداقل، حد اقل، کمینه، کهین
-
minimum medium
محیط کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط کشتی که فاقد برخی عوامل رشد است
-
charge minimum
هزینۀ کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کمترین هزینهای که، صرفنظر از حجم و وزن، برای حمل یک محموله از مبدأ به مقصد مشخص پرداخت میشود
-
minimum diameter
قطر کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطر باپوست درختان سر پا که قطع درختان با قطری کمتر از آن مجاز نیست
-
grass minimum
کمینۀ چمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← دمای کمینۀ چمن
-
minimum stay
حداقل اقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کوتاهترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص، در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
-
minimum service
حداقل خدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کمترین امکانات و تسهیلات پیشبینیشده در خدمات گردشگری و جهانگردی بهویژه در مهمانخانهها/ هتلها
-
minimum thermometer
دماسنج کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی دماسنج که پایینترین دما را در بازۀ زمانی معین نشان میدهد
-
minimum temperature
دمای کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کمترین دمای گزارششده در یک محل در دورۀ زمانی معین
-
minimum configuration
پیکربندی کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی پیکربندی با کمترین امکانات سختافزاری و نرمافزاری
-
minimum masking
پوشش کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] تراز آغازین پوشش در شنواییسنجی، بلافاصله قبل از کفه
-
minimum tillage
خاکورزی کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] حداقل عملیات خاکورزی
-
Monomorium minimum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونوموریم حداقل