کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
meter پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
meter
/ˈmētər/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
meter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متر، کنتور، اندازه، اندازه گیر، وزن شعر، نظم، وسیله اندازهگیری، مقیاس، مصرف سنج، اندازه گیری کردن، با متر اندازه گیری کردن، سنجیدن، بصورت مسجع و مقفی در اوردن
-
واژههای مشابه
-
meterable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تنظیم
-
metering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندازه گیری
-
meters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متر
-
bragg meter
فرهنگ لغات علمی
براگ متر
-
bragg meter
فرهنگ لغات علمی
براگ سنج
-
power meter
فرهنگ لغات علمی
توان سنج
-
power meter
فرهنگ لغات علمی
توان سنج
-
power meter
فرهنگ لغات علمی
توان سنج
-
counting-rate meter, rate meter
شمارآهنگسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ابزاری که آهنگ تَپهای ثبتشده در شمارگر تابش را نشان میدهد
-
light meter
نورسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] وسیلۀ کوچک و قابل حمل برای اندازهگیری نور
-
quadruple meter
وزن چهارتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وزنی شامل دستهها یا میزانهایی که دارای چهار ضربان ریتمی هستند
-
duple meter
وزن دوتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وزنی شامل دستهها یا میزانهایی که دارای دو ضربان ریتمی هستند
-
triple meter
وزن سهتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وزنی شامل دستهها یا میزانهایی که دارای سه ضربان ریتمی هستند