کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
member پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
member
/ˈmembər/
دیکشنری
عضو
اسم
member, organ, part, limb, corporator, employee
عضو
section, part, sector, department, segment, member
بخش
component, part, ingredient, member, detail, portion
جزء
employee, member, employe, jobholder
کارمند
organ, body, shape, member
اندام
branch, chapter, substation, department, arm, member
شعبه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو، بخش، جزء، کارمند، اندام، شعبه
-
واژههای مشابه
-
membered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضویت
-
members
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعضا
-
truss member
عضو خرپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] قطعۀ اتصال دو گره در خرپا
-
one-member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک عضو
-
board member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو هیئت مدیره
-
8-membered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
8 عضو
-
crew member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو خدمه
-
four-membered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چهار عضو
-
church member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو کلیسا
-
faculty member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو هیات علمی
-
six-membered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شش عضو
-
staff member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارمند عضو
-
charter member
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضو هیات مدیره