کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
mastered پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
mastered
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
mastered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلط یافته، استاد شدن، ماهر شدن، خوب یاد گرفتن، تسلط یافتن بر، رام کردن
-
واژههای مشابه
-
masters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارشناسی ارشد، استاد، ارباب، سرور، صاحب، کارفرما، چیره دست، پیر، رئيس، دانشور، مدیر، سید، سرامد، استاد شدن، ماهر شدن، خوب یاد گرفتن، تسلط یافتن بر، رام کردن
-
masterous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استادانه
-
masterfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استادانه بودن
-
masterable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد
-
masterate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلط بر
-
mastering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلط بر، استاد شدن، ماهر شدن، خوب یاد گرفتن، تسلط یافتن بر، رام کردن
-
masterful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استادانه، با استادی
-
master
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استاد، ارباب، سرور، صاحب، کارفرما، چیره دست، پیر، رئيس، دانشور، مدیر، سید، سرامد، استاد شدن، ماهر شدن، خوب یاد گرفتن، تسلط یافتن بر، رام کردن، برجسته
-
master, original, master negative
نسخۀ اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نسخهای که از روی آن نسخههای پخش بعدی تهیه میشود
-
property master, prop master
مسئول وسایل صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] یکی از اعضای گروه تولید که ساخت و تهیۀ وسایل صحنه بر عهدۀ اوست و در حفظ تداوم حضور اشیا و وسایل صحنۀ فیلم با منشی صحنه همکاری میکند
-
Masters Cup, Masters
جام برتران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقات سالانۀ قهرمانی تنیس که هشت بازیکن برتر سال در آن شرکت میکنند
-
salvage master, wreck master 1
فرمانده بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کسی که مسئول عملیات بازگردانی است
-
concert-master
نوازندۀ سرپرست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سرپرست سازگان/ ارکستر که تواناترین نوازندۀ دستۀ ویولن اول است متـ . سرپرست