کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
main line پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
main line
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
main line
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط اصلی، سرسطر
-
واژههای مشابه
-
in the main
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در اصل
-
Maine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مین
-
mains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برق، شاهخط
-
Main Products
واژهنامه آزاد
محصولات اصلی
-
main route, main
مسیر اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مسیری در فاصلۀ بین دو علامت اصلی که در آن باید فاصلۀ همپوشانی و تکهخطهای مرتبط برای عبور خطنورد آزاد باشد
-
main free path
فرهنگ لغات علمی
مسیر آزاد میانگین
-
main free path
فرهنگ لغات علمی
مسیر آزاد میانگین
-
main-chain bond
فرهنگ لغات علمی
پیوند زنجیرهی اصلی
-
main deck
مامعرشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عرشۀ اصلی کشتی که پایینتر از بالاعرشه قرار دارد
-
main locomotive
لوکوموتیو اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که هدایت قطارهای دارای بیش از یک لوکوموتیو را بر عهده دارد
-
main sewer
فاضلابروِِ اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فاضلابروی که یک یا چند فاضلابروِِ نیمهاصلی به آن تخلیه میشود
-
main course
مرحلۀ اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بخش اصلی و مفصلتر یک وعده غذا که معمولاً شامل مقدار قابلملاحظهای گوشت یا ماهی یا پروتئین گیاهی است
-
main body
هستۀ کاروان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخش عمده یا ناوهای اصلی یک آرایش دریایی