کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
magnified پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
magnified
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
magnified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگ شده، بزرگ کردن، درشت کردن، زیر دوربین بزرگ کردن، بالیدن
-
واژههای مشابه
-
magnifiable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگ است
-
magnifier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذره بین، بزرگ کننده، بزرگ ساز، درشت نما، درشت کن
-
magnifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگنمایی، بزرگ کردن، درشت کردن، زیر دوربین بزرگ کردن، بالیدن
-
magnify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگ شدن، بزرگ کردن، درشت کردن، زیر دوربین بزرگ کردن، بالیدن
-
magnifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگ می شود، بزرگ کردن، درشت کردن، زیر دوربین بزرگ کردن، بالیدن
-
magnifiers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگان، ذره بین، بزرگ کننده، بزرگ ساز، درشت نما، درشت کن
-
magnifying glass, magnifier, simple microscope
ذرهبین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] وسیلهای که با استفاده از آن شیء مشاهدهشده بزرگتر دیده میشود
-
magnifying power
توان بزرگنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نسبت تانژانت زاویۀ دید یک شیء با دستگاه نوری به تانژانت زاویۀ دید همان شیء بدون دستگاه نوری
-
magnifying glass
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذره بین