کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lymph پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
lymph
/limf/
دیکشنری
لنفاوی
اسم
lymph
لنف
lymph
چشمه یا جوی اب
lymph
اب زلال
wound, sore, lesion, suppuration, stricture, lymph
جراحت
pus, dirt, fester, smear, corruption, lymph
چرک
lymph
شیره غذایی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
lymph
تنابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مایع شفافی که در مجاری خاصی به نام مجاری تنابهای جریان دارد و منشأ آن مایع بافتی و خون است متـ . لنف
-
lymph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنفاوی، لنف، چشمه یا جوی اب، اب زلال، جراحت، چرک، شیره غذایی
-
واژههای مشابه
-
lymphs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنفاوی
-
lymph cell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلول لنفاوی، سلول لنف
-
lymph gland
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غده لنفاوی
-
lymph vessel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنفاوی
-
mucocutaneous lymph node syndrome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سندرم گره لنفاوی مخاطی