کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lot پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
lot
/lät/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیلی زیاد، قطعه، قرعه، سرنوشت، سهم، قسمت، تکه، محوطه، قطعه زمین، بهره، چندین، قواره، بخش، توده انبوه، پارچه، جنس عرضه شده برای فروش، کالا، بخش کردن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، جور کردن، بسیار، خیلی، بسی
-
واژههای مشابه
-
lotted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوته، بخش کردن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، جور کردن
-
lots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدار زیادی، بسیار، خیلی زیاد
-
a lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیاد، خیلی زیاد
-
back lot, lot
محوطۀ باز استودیو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] محوطهای باز در پشت ساختمان اصلی استودیو که برای فیلمبرداری و ساخت برخی صحنههای فیلم از آن استفاده میشود متـ . محوطۀ باز
-
provenience lot
جایمان لَتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] کوچکترین واحد فضایی در تعیین جایمان و ثبت و ضبط دادههای دوبعدی برای یافتههای سطحی و سهبعدی برای یافتههای کاوش
-
ammunition lot
زاغۀ مهمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مقدار مشخصی از مهمات یکسان با یک شمارهانبار مشخص که تحت شرایط یکسان و برای ساخت و برای عملکرد یکسان همگذاری یا نوسازی شدهاند
-
vacant lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیلی خالی است
-
parking lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محوطه پارکینگ، ماندگاه، توقفگاه بی سقف
-
scot and lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکات و بسیاری، جریمه یا مالیات دسته جمعی، کاملا
-
casting lots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعداد زیادی ریخته گری
-
drawing lots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقاشی های زیادی
-
barnyard, barn lot, farmyard, dry lot
بهاربند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] محوطۀ حصاربندیشدهای در کنار اصطبل سرپوشیده که برای گردش روزانۀ دامها در بهار و تابستان احداث میشود
-
vehicle staging lot
صفگاه خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محوطهای که برای وسایل نقلیۀ در انتظار ورود به فرابَر در نظر گرفته شده است