کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lost-and-found پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
lost-and-found
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
lost-and-found
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از دست رفته و پیدا شده است، دفتر اشیاء پیدا شده
-
واژههای مشابه
-
founded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس شد، متکی
-
founds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیدا می کند، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، قالب کردن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن، پایه زدن، ساختمان کردن، بر پا کردن، ساختن، تشکیل دادن
-
founding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاسیس، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، قالب کردن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن، پایه زدن، ساختمان کردن، بر پا کردن، ساختن، تشکیل دادن
-
lost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم شده، از دست رفته، گم شده، مفقود، منحرف، زیان دیده، شکست خورده گمراه
-
lostness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گم شدن
-
lost and found office, lost property office
قسمت اشیای گمشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بخشی در مهمانخانه/ هتل که اشیای بهجامانده یا گمشدۀ مهمانان را جمعآوری و تا پیدا شدن صاحبان آنها نگهداری میکند
-
found space
فضای نویافته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] فضا یا مکانی که برای اجرای نمایش ساخته نشده است، ولی به این منظور به کار میرود
-
well-founded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به خوبی تاسیس شده است، مستدل، کاملا مجهز، مجهز بوسایل کامل
-
Founding Father
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنیانگذار
-
well-found
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به خوبی یافت می شود، کاملا مجهز، مجهز بوسایل کامل، مستحکم، مستقر
-
lost work
اثر مفقود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] اثر قدیمی مفقودشدهای که ردیابی آن ازطریق نقلِقولها و ارجاعات در آثار دیگران، بهویژه معاصران پدیدآور، امکانپذیر است متـ . اثر گمشده
-
lost time
زمان هدررفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] متوسط زمانی که در هر مرحله تلف شود که معمولاً شامل زمان تأخیر در شروع حرکت است
-
lost cause
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علت از دست داده