کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
locomotion پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
locomotion
/ˌlōkəˈmōSHən/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
locomotion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابجایی، حرکت، تحرک، نقل و انتقال، جنبش، مسافرت، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت
-
واژههای مشابه
-
locomotive
لوکوموتیو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلۀ نقلیهای که برای کشیدن وسایل خطنورد بر روی خط به کار میرود
-
locomotively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحرک
-
locomotivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوکوموتیو
-
locomoted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحرک
-
locomotiveness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگیزه
-
locomote
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحرک کردن
-
yard locomotive, shunting locomotive
لوکوموتیو تنظیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی برای سر هم کردن یا جداسازی واگنهای قطار در تنظیمگاه
-
main locomotive
لوکوموتیو اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که هدایت قطارهای دارای بیش از یک لوکوموتیو را بر عهده دارد
-
hybrid locomotive
لوکوموتیو ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطار برقی با موتور دیزلی که از دو امکان استفاده از نیروی برق و سوخت فسیلی برخوردار است
-
dead locomotive
لوکوموتیو سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که به هر دلیل از نیروی کِشندۀ آن نمیتوان استفاده کرد
-
lead locomotive
لوکوموتیو فرمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اولین لوکوموتیو در قطارهای سنگین که کل قطار از آنجا هدایت میشود
-
passenger locomotive
لوکوموتیو مسافری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیو اختصاصی قطارهای مسافری
-
locomotive cab
اتاقک لوکوموتیو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اتاقکی در لوکوموتیو که در آن خدمه، قطار را هدایت میکنند