کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lockings پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
lockings
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
lockings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفل کردن، قفل، قفل شدنی
-
واژههای مشابه
-
lock on
قفلگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیت هریک از سامانههای ردیاب یا هدفیابی که بهطور مداوم و خودکار، هدفی را با استفاده از یک یا چند مؤلفه ردیابی میکند
-
Locke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاک
-
lock in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفل در
-
lockful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفل شده
-
locked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفل شده است، قفل کردن، قفل شدن، بستن، بغل گرفتن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن
-
locking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفل کردن، قفل، قفل شدنی
-
bonnet lock, hood lock
قفل درِ موتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سازوکاری برای قفل کردن درِ موتور
-
traction lock, starting lock
قفل کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی سامانۀ نظارت یا واپایش اضافی که در شرایط خاص بهطور خودکار از وارد شدن نیروی کشش بر واحدهای کِشنده جلوگیری میکند
-
num lock key, num lock
کلید قفل اعداد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که فشار دادن آن بخش عددی صفحهکلید را فعال یا غیرفعال میکند متـ . قفل اعداد
-
caps lock key, caps lock
کلید قفل تبدیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که با فشار دادن آن نشانههای بالایی کلیدهای الفبا فعال میشود متـ . قفل تبدیل
-
lock rod
میلۀ قفل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای برای تقویت عمل میلۀ حرکت سوزن
-
rudder lock
قفلشدگی سکان عمودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وضعیتی که در آن سکان عمودی در زاویۀ بیشینۀ دوران خود قفل شود
-
break lock
قفلشکنی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن حسگر یا ماسورۀ هدفجو (homing fuze) هدفی را که بر روی آن قفلگذاری شده بوده است، گم میکند