کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
linger پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
linger
/ˈliNGgər/
دیکشنری
متوقف کردن
فعل
linger
دم اخر را گذراندن
linger
معطل شدن
linger
منتظر ماندن
tarry, demur, stick around, hesitate, let, linger
درنگ کردن
delay, blench, dally, defer, lag, linger
تاخیر کردن
linger
دیر رفتن
be uncertain, be unsure, hesitate, linger, oscillate, vacillate
مردد بودن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
linger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر رفتن، مردد بودن
-
واژههای مشابه
-
lingerer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف کننده، درنگ کننده، تاخیر کننده
-
lingerers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف کننده، درنگ کننده، تاخیر کننده
-
linger over
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد معطل