کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
leg پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
leg
/leg/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
leg
ساق پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بخشی از دور شدآمد پروازی که بین دو توقف یا موقعیت یا تغییر جهت قرار داشته باشد متـ . ساق
-
leg
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، مرحله، پاچه، قسمت، بخش، دوندگی کردن
-
واژههای مشابه
-
legged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پا، پادار، پادراز، لندوک، پایه دار
-
leg it
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای آن، نمایش مجاز، تاتر مجاز، حلال
-
legs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاها، پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، مرحله، پاچه، قسمت، بخش، دوندگی کردن
-
legging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاك كردن، مچ پیچ، زنگار، مچ پاپوش
-
legative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانونی
-
leg region
ناحیۀ ساق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از اندام پایینی که بین مفصل زانو و مچ پا قرار دارد
-
empty leg
یکسرخالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] وضعیتی که در آن وسیلۀ نقلیه به دلیل نبود مسافر بهناچار از مبدأ به مقصد یا برعکس خالی سفر میکند
-
ballast leg
ساقباترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بخشی از مسیر شناور که در آن شناور بار ندارد و برای تعادل از ترازه استفاده میکند
-
bandy leg
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای پیاده
-
hind leg
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای عقب
-
bandy-legged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست پاچه، پاچنبری
-
frog legs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاهای قورباغه