کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
labor پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
labor
/ˈlābər/
دیکشنری
نیروی کار
اسم
work, job, labor, task, function, thing
کار
labor, working, worker, employee, proletarian, laborer
کارگر
labor, labour
حزب کارگر
inconvenience, trouble, labor, difficulty, work, tug
زحمت
labor, travail, labour
درد زایمان
attempt, effort, try, endeavor, trial, labor
کوشش
pain, affliction, toil, agony, tribulation, labor
رنج
effort, endeavor, work, eagerness, labor, conation
سعی
فعل
toil, labor, peg, plod, work, labour
زحمت کشیدن
heave, slog, tussle, scramble, struggle, labor
تقلا کردن
try, labor, assay, attempt, bend, peg
کوشش کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
labor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی کار، کار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن
-
واژههای مشابه
-
laborousness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار سختی
-
labored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کرد، سخت
-
laborings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگران
-
laborous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارآمد
-
laborers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگران
-
laboring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کار، کارگری، رنجبر
-
labores
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارها
-
laborer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگر، مزدور، عمله، فعله
-
laborability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارایی
-
laborable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگر
-
labor pain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درد زایمان
-
labor-intensive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیرومندی، پر کار
-
manual labor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار دستی