کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
kinship پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
kinship
/ˈkinˌSHip/
دیکشنری
خویشاوندی
اسم
kinship, relationship, cognation, familial ties
خویشاوندی
proportion, ratio, relation, relationship, respect, kinship
نسبت
kinship, consanguinity
قوم و خویشی
kinship, kin, propinquity, relationship, sib
خویشی
dependence, connection, dependency, concern, bind, kinship
بستگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
kinship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خویشاوندی، نسبت، قوم و خویشی، خویشی، بستگی
-
واژههای مشابه
-
kinships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خویشاوندان، خویشاوندی، نسبت، قوم و خویشی، خویشی، بستگی
-
blood kinship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خویشاوندی خون
-
kinship group
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروه خویشاوندی