کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
invest پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
invest
/inˈvest/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
invest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
-
واژههای مشابه
-
investing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
-
invests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری می کند، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
-
investion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری
-
investable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل سرمایه گذاری است
-
investment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری، مبلغ سرمایه گذاری شده
-
investible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد
-
investment banking
بانکداری سرمایهگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] واسطهگری مالی در خرید اوراق بهادار دست اول و عرضه به سرمایهگذاران در بازار سرمایه
-
investment casting
ریختهگری دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن معمولاً از یک مدل ذوبشونده یا تبخیرشونده استفاده میشود؛ مدل مومی با سرامیک پوشش داده میشود و قطعات تولیدی ابعاد و سطوح مطلوبی دارند
-
investment funds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوق های سرمایه گذاری
-
investment letter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامه سرمایه گذاری
-
investment company
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت سرمایه گذاری
-
return on investment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازگشت سرمایه گذاری
-
investment adviser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاور سرمایه گذاری