کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
intromitted پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
intromitted
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
intromitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحصاری، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
واژههای مشابه
-
intromitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromitting، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
intromits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromits، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
intromit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromit، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن