کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
intervener پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
intervener
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدافع
-
واژههای مشابه
-
interveners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدافعان
-
intervene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخالت، مداخله کردن، در میان امدن، در ضمن روی دادن، فاصله خوردن، حائل شدن، پا میان گذاردن
-
intervened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مداخله کرد، مداخله کردن، در میان امدن، در ضمن روی دادن، فاصله خوردن، حائل شدن، پا میان گذاردن
-
intervenes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مداخله می کند، مداخله کردن، در میان امدن، در ضمن روی دادن، فاصله خوردن، حائل شدن، پا میان گذاردن
-
intervening opportunities model
مدل فرصتهای مناسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی ریاضی مبتنی بر نظریۀ احتمالات که سفرها را از یک حوزه به حوزۀ دیگر توزیع میکند؛ این توزیع متناسب با این احتمال است که مقصد سفرها درحوزههایی که براساس نزدیکی به مبدأ ردهبندی شدهاند، اولویت نیافتهاند
-
intein, protein intron, internal protein sequence, intervening protein sequence, IVPS, intervening sequence, IVS
میانتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر توالی آمینواسید پروتئین پیشساز که در حین پیرایش پروتئین حذف میشود