کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
interposed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
interposed
دیکشنری
تعویض شد
فعل
interpose, interject, intervene
در میان امدن
intervene, interfere, interject, intermeddle, interpose, meddle
مداخله کردن
intercede, interpose
میانجی شدن
interfere, interpose, mediate
پا بمیان گذاردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
interposed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویض شد، در میان امدن، مداخله کردن، میانجی شدن، پا بمیان گذاردن
-
واژههای مشابه
-
interposable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
interposable
-
interposers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیننده ها
-
interposal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات
-
interpose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرار دادن، در میان امدن، مداخله کردن، میانجی شدن، پا بمیان گذاردن
-
interposer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیننده
-
interposes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تداخل می کند، در میان امدن، مداخله کردن، میانجی شدن، پا بمیان گذاردن