کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
interferometer پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
interferometer
/ˌintərfəˈrämitər/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخل سنج
-
interferometer
تداخلسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، فیزیک] ابزاری برای تقسیم باریکۀ نور به دو یا چند باریکه و بازترکیب آنها برای ایجاد تداخل
-
interferometer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تداخل سنج
-
واژههای مشابه
-
interferometers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
interferometers
-
michelson interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخل سنج مایکلسون
-
monolithic interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخلسنج یکپارچه
-
sagnac interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخل سنج ساگ ناک
-
acoustic interferometer
تداخلسنج آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای که با استفاده از تداخلسنجی سرعت و میزان تضعیف صدا را در شاره اندازه میگیرد
-
radio interferometer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تداخل سنجی رادیویی
-
extrinsic fabry perot interferometer
فرهنگ لغات علمی
حسگرهای فابری پرو بیرونی
-
fabry-perot interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخل سنج فابری پرو
-
intrinsic fabry perot interferometer
فرهنگ لغات علمی
حسگر های فابری پرو درونی
-
mach zehnder interferometer
فرهنگ لغات علمی
تداخل سنج ماخ زندر