کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
integrating پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
integrating
/ˈintiˌgrātiNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
integrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکپارچه سازی، کامل کردن، تمام کردن، درست کردن، یکی کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن
-
واژههای مشابه
-
integrity
یکپارچگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] موجودیت کامل یک مجموعه اطلاعات که عناصر آن با یکدیگر سازگارند
-
integrated
یکپارچهشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی مجموعهای که یکپارچهسازی شده باشد متـ . یکپارچه
-
integral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتگرال، کامل، صحیح، بی کسر، تمام، درست
-
integrates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادغام می شود، کامل کردن، تمام کردن، درست کردن، یکی کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن
-
integralization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتگرال گیری
-
integrable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکپارچه
-
integralize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکپارچه سازی
-
integrality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکپارچگی
-
integrated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجتمع، متحد
-
integrally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور انحصاری
-
integrities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکپارچگی
-
integrity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمامیت، درستی، امانت، کمال، بی عیبی، راستی
-
integrate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادغام کردن، کامل کردن، تمام کردن، درست کردن، یکی کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن