کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
instruments پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
instruments
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
instruments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار، وسیله، سند، اسباب، ادوات، الت
-
واژههای مشابه
-
instrumental
ابزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] از حالتهای معنایی گروه اسمی که بر وسیلۀ انجام عمل دلالت دارد
-
instrumental
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله، الت، سودمند، وسیله ساز، قابل استفاده، حالت بایی
-
instrumentative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار دقیق
-
instrumentality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumentations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار دقیق، ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت
-
instrumentate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumentalism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزارگرایی
-
instrument
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار، وسیله، سند، اسباب، ادوات، الت
-
instrumentals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
instrumentals، الت
-
instrumenting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار دقیق
-
instrumentalities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار سازي
-
instrumented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumentation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار دقیق، ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت