کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
infecter پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
infecter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجم
-
واژههای مشابه
-
infection
عفونت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تهاجم و تکثیر ریزاندامگانهای بیماریزا در بافتهای بدن که ممکن است به بیماری منجر شود
-
infectivity
عفونتزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] توانایی عامل بیماریزا در وارد شدن به بدن میزبان و زنده ماندن و تکثیر در آن
-
infectivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
infectivity
-
infect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلودگی، الوده کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، عفونی کردن، سرایت کردن، پر کردن
-
infects
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلوده می کند، الوده کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، عفونی کردن، سرایت کردن، پر کردن
-
infective
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفونی، عفونت زا، گند زا
-
infectant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفونی کننده
-
infected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلوده، عفونی
-
infectiveness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفونت
-
infection
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفونت، سرایت، سرایت مرض، گند، مریض کن
-
infecting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلوده کردن، الوده کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، عفونی کردن، سرایت کردن، پر کردن
-
food infection, food-borne infection
عفونت غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی بیماری که براثر خوردن مواد غذایی آلوده به میکربهای بیماریزا ایجاد میشود
-
virus infected
ویروسیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] آلوده به ویروس متـ . ویروسی