کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
inducement پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
inducement
/inˈd(y)o͞osmənt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
inducement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
التماس، انگیزه، موجب، وسیله، کشش
-
واژههای مشابه
-
inducibility
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الزامی است
-
inducing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
القاء، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
-
inducements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگیزه ها، انگیزه، موجب، وسیله، کشش
-
inducive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الهام بخش
-
induce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
-
induced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
القاء شده، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
-
induces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
القا می کند، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
-
inducible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الزامی است، وادار کردنی
-
induced
القاشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی بار یا جریان الکتریکی ناشی از القا
-
inducers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
القا کننده ها
-
induc
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منجر به
-
induced traffic, induced demand
تردد افزوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] میزان افزودهشده به حجم تردد در پی به وجود آمدن تسهیلات جدید حملونقل
-
induced lipolysis
لیپوکافت القایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی لیپوکافت در شیر خام که با هم زدن آغاز میشود