کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
imputed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
imputed
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
imputed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاسبه شده، نسبت دادن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن
-
واژههای مشابه
-
imputative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهد
-
imputation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقبیح، نسبت دادن
-
imputations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکومیت، نسبت دادن، بستن به
-
imputatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرمانه
-
imputability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابستگی
-
imput
دیکشنری انگلیسی به فارسی
imput
-
imputing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
imputing، نسبت دادن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن
-
imputably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکومیت
-
imputableness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابستگی
-
imputativeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهدی
-
impute
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکوم کردن، نسبت دادن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن
-
imputation, sharing
جانهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرایند جایگذاری دادههای گمشده براساس دادههای موجود