کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
imprisons پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
imprisons
/imˈprizən/
دیکشنری
مجازات
فعل
imprison
بزندان افکندن
hold, maintain, retain, sustain, impound, imprison
نگه داشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
imprisons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات، بزندان افکندن، نگه داشتن
-
واژههای مشابه
-
imprisonments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندان ها، حبس، زندانی شدن، حبسی، دوره زندانی را گذراندن
-
imprisonable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندانبان
-
imprisoning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندانی کردن، بزندان افکندن، نگه داشتن
-
imprisoned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندانی، بزندان افکندن، نگه داشتن
-
imprisoner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندانی
-
imprison
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندان، بزندان افکندن، نگه داشتن
-
life imprisonment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حبس ابد