کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
implement پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
implement
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
implement
پیاده کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل پیادهسازی
-
implement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی، انجام، اجراء، ابزار، الت، افزار، اسباب، انجام دادن، اجراء کردن، ایفاء کردن
-
واژههای مشابه
-
implementation
پیادهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] محقق ساختن یک طرح نرمافزاری و عملیاتی نمودن آن
-
implements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی، اثاثه
-
implementers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا کنندگان
-
implemental
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی
-
implementations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی، اجرا، انجام
-
implementing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی
-
implementation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی، اجرا، انجام
-
implementational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی
-
implementer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده سازی
-
writing implement
واژهنامه آزاد
نوشت افزار، الت نوشتاری(خودکار، مداد، ...)
-
technology implementation
پیادهسازی فنّاوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] تبدیل فنّاوری دریافتی به فنّاوری مفید و سودمند با ایجاد تغییراتی در آن از جمله در طراحی فرایند و آموزش کارکنان و تغییر ساختار فرهنگی و بازسازی سازمانی و افزایش بهرهوری از طریق توسعۀ نظام ارزشگذاری کیفی دستمزدها
-
implementation plan
طرح پیادهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] طرحی که براساس آن پیادهسازی انجام میشود