کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
impinge on پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
impinge on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیر شدن
-
واژههای مشابه
-
impingement
جداسازی برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] در نمونهبرداری هوا، فرایند جمعآوری گازها و ذرات معلق و هواویزها ازطریق قرار دادن جریان گازِ مورد نمونهبرداری در معرض برخورد شدید با یک سطح
-
impingers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
impingers
-
impingent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منقطع
-
impinged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتار، تخطی کردن، تجاوز کردن، حمله کردن
-
impingements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخالت
-
impinges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
impedes، تخطی کردن، تجاوز کردن، حمله کردن
-
impinging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
impinging، تخطی کردن، تجاوز کردن، حمله کردن
-
impinger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
impinger
-
impingement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
impingement
-
impinger, impingement separator
جداساز برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی افزارۀ نمونهبرداری که از آن برای جمعآوری آلایندههای هوا در جداسازی برخوردی استفاده میشود
-
impingement attack
حملۀ برخوردی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی خوردگی فرسایشی موضعی که براثر تلاطم یا برخورد جریان مایع به وجود میآید متـ . خوردگی برخوردی impingement corrosion
-
impingement corrosion
خوردگی برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← حملۀ برخوردی 2
-
liquid-impingement erosion
فرسایش برخورد مایع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] کم شدن سطح یک مادۀ جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است