کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hotting پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hotting
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hotting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ کردن، داغ کردن یا شدن
-
واژههای مشابه
-
hotted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ داغ، داغ کردن یا شدن
-
hot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ، داغ کردن یا شدن، بگرمی، گرم، تند، پر حرارت، حاد، تیز، برانگیخته، تند مزاج، تفته، با حرارت، تابان، اتشین
-
hotnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرم شدن
-
hots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هات، داغ کردن یا شدن
-
hot dipping
غوطهورسازی داغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] پوششدهی یک ماده با غوطهور ساختن آن در یک حمام فلز مذاب مانند روی یا قلع
-
hot pass
گذر گرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] دومین گذر جوش که بر روی ریشۀ گرم انجام میشود
-
hot boning
استخوانزدایی گرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح در دمای 16 درجۀ سلسیوس دماآمایی شده است
-
hot logging
بینهبَری سریع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] انتقال بینه به کارخانه بلافاصله پس از قطع
-
hot cracking
تَرَکخوردگی داغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ترکخوردگی جوشمان در مرز دانههای فلز جوش براثر جدانشینی اجزای دارای نقطۀ ذوب پایین
-
hot wind
تَشباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اصطلاحی عمومی برای بادهای بسیار گرم با نم نسبی کم
-
hot corrosion
خوردگی داغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی فلز در نتیجۀ تأثیر مشترک اکسایش و واکنش با ترکیبات گوگردی یا سایر آلودگیها، از قبیل کلریدها، که باعث ایجاد نمک مذاب بر روی سطح فلز میشود
-
hot box
داغی سرمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اصطلاحی عامیانه برای سرمحوری (bearing) که بیشازحد گرم شده باشد
-
hot smoking
دودی کردن گرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] قرار دادن مادۀ غذایی در تماس مستقیم یا در نزدیکی شعلۀ تولیدکنندۀ دود متـ . دود دادن گرم