کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hits پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hits
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازدید، اصابت، موفقیت، تصادف، ضرب، ضربت، نمایش یا فیلم پر مشتری، زدن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن
-
واژههای مشابه
-
hit
تکورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] هریک از درخواستهایی که باید مرورگر وب انجام دهد تا رایانۀ سرویسدهندۀ وب یکایک بخشهای صفحۀ مورد نظر را ارائه کند
-
hitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه زدن، زدن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن
-
no-hit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون ضربه
-
hit-to-kill
مهمات اصابتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مهماتی که از سامانههای یکپارچۀ جستوجو و هدایت و مهار و فیوز بهره میبرد و در هنگام برخورد با هدف کلاهک آن فعال میشود
-
hit the hay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به یونجه ضربه بزن
-
hit-and-run
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزن و فرار کن
-
hit squad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیم ضربه
-
hit the deck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه به عرشه
-
hit it up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه بزنید
-
hit list
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیست ضربه
-
hit-or-miss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه یا دست، برحسب تصادف، اتفاقا، تصادفا
-
base hit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه ضربه
-
hard-hitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت ضربه زدن