کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hitch up پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hitch up
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hitch up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستن، اسب را یراق کردن، خفت زدن به
-
واژههای مشابه
-
hitched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوست، هل دادن، تکان دادن، بستن، انداختن
-
cow hitch, girth hitch
خفت شاخگاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی برای بستن میانۀ یک طناب به طناب دیگر یا تیر یا حلقه
-
rolling hitch, magnus hitch
خفت غلتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی که در هنگام وارد آمدن نیروی کشش از سمتی معین به تیرک بار یا جرثقیل با دو بار بستن ابتدا و انتهای طناب به دور تیرک بسته میشود
-
blackwall hitch, midshipman’s hitch
خفت قلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی برای بستن طناب به قلاب
-
marline hitch/ marlin hitch
خفت قیطانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نیمخفتی که از یک بار زیر و رو بردن دو سر یک طناب یا دو طناب متفاوت حاصل میشود
-
hitch 2
مالبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از قطعات در ادوات کششی یا ماشینهای کشاورزی که نیرو را از تراکتور به دنبالهبندها منتقل میکند
-
half hitch
نیمخفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی که برای ساختن آن سر طناب را از میان حلقهای که با خود طناب ایجاد شده است رد میکنند
-
hitch 1
خِفت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهی موقت که با آن طناب را مستقیماً به دور شیء دیگر میبندند یا میپیچند
-
timber hitch
خفت الوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی که با یک دور پیچاندن طناب به دور الوار یا دکل و سپس پیچاندن چندبارۀ طناب به دور خودش درست میشود
-
lanyard hitch
خفت بندآویز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی برای بستن سر طناب به حلقۀ انتهایی قرقره یا بستن چاقو یا سوت به بندآویز
-
clove hitch
خفت دوپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی برای اتصال سر طناب به یک تیرک یا حلقۀ ثابت
-
hitch-hiking
رایگانسواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سوار شدن بر خودرو یا کامیون عبوری به قصد سفر و بدون پرداخت کرایه
-
timber hitch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب چوب