کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hit-or-miss پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hit-or-miss
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hit-or-miss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه یا دست، برحسب تصادف، اتفاقا، تصادفا
-
واژههای مشابه
-
missing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گم شده، مفقودالاثر، گم، مفقود، فاقد، نا پیدا
-
miss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از دست دادن، دوشیزه، خطا، گم کردن، خطا کردن، نداشتن، اشتباه کردن، فاقد بودن، احساس فقدان چیزی را کردن
-
missed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از دست رفته، از دست دادن، گم کردن، خطا کردن، نداشتن، اشتباه کردن، فاقد بودن، احساس فقدان چیزی را کردن
-
misses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از دست رفته، دوشیزه، خطا، از دست دادن، گم کردن، خطا کردن، نداشتن، اشتباه کردن، فاقد بودن، احساس فقدان چیزی را کردن
-
hit
تکورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] هریک از درخواستهایی که باید مرورگر وب انجام دهد تا رایانۀ سرویسدهندۀ وب یکایک بخشهای صفحۀ مورد نظر را ارائه کند
-
hitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه زدن، زدن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن
-
hits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازدید، اصابت، موفقیت، تصادف، ضرب، ضربت، نمایش یا فیلم پر مشتری، زدن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن
-
no-hit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون ضربه
-
missing mass
جرم ناپیدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از مادۀ باریونی موجود در ساختارهای کیهانی که تاکنون رؤیت نشده است
-
missed approach
تقرب ناتمام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقربی که به هر دلیل، نظیر کم بودن دید یا سرعت زیاد هواگَرد یا اشغال بودن باند، به فرود هواگَرد منجر نشود
-
near miss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به دست
-
missing link
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوند گم شده، حلقه مفقوده
-
hit-and-run
واژهنامه آزاد
کَر و فَر؛ جنگ و گریز