کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hearing examiner پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hearing examiner
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hearing examiner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امتحان دادرسی
-
واژههای مشابه
-
hear
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شنیدن، گوش کردن، گوش دادن به، پذیرفتن، استماع کردن، درک کردن، اطاعت کردن
-
hears
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میشن، شنیدن، گوش کردن، گوش دادن به، پذیرفتن، استماع کردن، درک کردن، اطاعت کردن
-
hearing protector
محافظ شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← گوشبان
-
hearing handicap
معلولیت شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] هر عیب ناشی از آسیبشنوایی یا کمتوانی شنوایی که فرد را از انجام فعالیتهای معمول بازدارد
-
hearing disability
کمتوانی شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] هرگونه محدودیت آسیبشنوایی که سبب محدودیت در فعالیتهای روزانه شخص میشود
-
threshold of hearing
آستانۀ شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمترین شدت صوتی که انسان بتواند بشنود
-
normal hearing
شنوایی بهنجار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] توانایی شنیدن، از آستانۀ حساسیت تا درک فوقآستانهای، که در محدودۀ بهنجار شنوایی قرار دارد
-
bimodal hearing
شنوایی دوشیوهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] فرستادن صدا به دستگاه شنوایی با استفادۀ همزمان از دو سامانۀ مختلف مانند کاشتینۀ حلزونی و سمعک
-
hearing instrument
شنیدیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← سمعک
-
residual hearing
باقیماندۀ شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] شنوایی باقیمانده در افراد دارای کمشنوایی شدید یا عمیق
-
hearing protection
حفاظت شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] انجام اقدامات لازم و بهکارگیری روشها و وسایل مورد نیاز برای کاهش اثرات زیانبار نوفه متـ . شنواییبانی
-
hear out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوش کن
-
organ of hearing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگان شنوایی