کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hasty پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
hasty
/ˈhāstē/
دیکشنری
شتابزده
صفت
hurried, hasty, precipitant
شتاب زده
hasty, rash, hurried, precipitous, fast, hasteful
عجول
panicky, hurried, nervous, hasty
دست پاچه
spicy, steep, fast, sharp, harsh, hasty
تند
precocious, rath, hasty, rathe, unripe
زود رس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
hasty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شتابزده، شتاب زده، عجول، دست پاچه، تند، زود رس
-
واژههای مشابه
-
hastiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، عجله
-
hasty pudding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودینگ شتابزده