کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
halting پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
halting
/ˈhôltiNG/
دیکشنری
متوقف کردن
صفت
halting
سکته دار
halting
مکی دار
discontinuous, halting
غیر مداوم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
halting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، سکته دار، مکی دار، غیر مداوم
-
واژههای مشابه
-
the halt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توقف
-
halte
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات
-
halt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکث، ایست، درنگ، مکی، سکته، ایستادگی کردن، ایستادن، ایست کردن، مکی کردن، لنگیدن، خمیدن
-
halt station
سکوی توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سادهترین نوع ایستگاه که معمولاً یک سکو و یک تابلو دارد
-
grind to a halt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن به توقف