کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ground state پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ground state
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ground state
فرهنگ لغات علمی
حالت پایه
-
ground state
فرهنگ لغات علمی
تراز پایه
-
ground state
حالت پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] پایینترین حالت انرژی هر سامانۀ کوانتومی متـ . تراز پایه ground level
-
ground state
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حالت اساسی، کمترین نیرو، نیروی اساسی
-
واژههای مشابه
-
grounding
زمینهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در مطالعات گفتمانی و کاربردشناختی، سازوکارهایی که گوینده یا نویسنده با استفاده از آن پیام اصلی و حوادث جانبی آن را بیان میکند
-
grounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینه، زمین، خاک، پایه، میدان، اساس، پا، سبب، ملاک، مستمسک، کف دریا، بناء کردن، بگل نشاندن، بزمین نشستن، فرود امدن، اصول نخستین را یاد دادن
-
grounding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینی، بناء کردن، بگل نشاندن، بزمین نشستن، فرود امدن، اصول نخستین را یاد دادن
-
grounded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبتنی بر، بناء کردن، بگل نشاندن، بزمین نشستن، فرود امدن، اصول نخستین را یاد دادن
-
back ground
فرهنگ لغات علمی
زمینه
-
ground distance, ground range
فاصلۀ زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ بین دو نقطه بر روی زمین در امتداد دایرۀ عظیمۀ گذرنده از آن دو نقطه
-
proving ground, testing ground
میدان آزمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] مکانی که در آن تجهیزات یا قطعهای از تجهیزات، مانند تایر، یا نظریهای آزموده میشود
-
ground survey, ground reconnaissance
بررسی زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بررسی مبتنی بر مشاهدۀ مستقیم دادههای باستانشناختی در سطح زمین
-
ground loop current
فرهنگ لغات علمی
حلقه جریان زمین
-
ground operator, ground tour operator
گشتپرداز محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتپرداز یا سفرگذاری که مجموعهای از خدمات گردشگری مانند حملونقل بار و انتقال مسافر و بازدید از دیدنیها را برای گشتهای سفرگذاران دیگر فراهم میکند