کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
graine پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
graine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دانه
-
واژههای مشابه
-
grain
دانه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میوۀ غلات و سویا و کتان
-
grains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دانه ها، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، دان، رگه، مشرب، حبه، خرده، چنگال، رنگ، شاخه، تفاله حبوبات، حب، حالت، یک گندم معادل 0/0648 گرم، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن، پشمکندن، متبلور شدن
-
grain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غلات، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، دان، رگه، مشرب، حبه، خرده، چنگال، رنگ، شاخه، تفاله حبوبات، حب، حالت، یک گندم معادل 0/0648 گرم، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن، پشمکندن، متبلور شدن
-
graining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زرشکی، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن، پشمکندن، متبلور شدن
-
grain-support 3/ grain-supported
دانهچیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی سنگ رسوبی کربناتی که فاقد خمیرۀ گِلی است یا خمیرۀ گِلی آن اندک است
-
grain boundary
مرزِ دانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] فصل مشترک جدایش دو دانه که محورهای بلوری با جهتهای متفاوت دارند
-
grain dropping
افتادگی دانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] از جا درآمدن یا جدا شدن دانهها از سطح فلز براثر خوردگی مرزدانهای
-
grain structure
ساختار دانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ساختار ماکروسکوپی فلزات و آلیاژها ازنظر شکل و اندازۀ دانه
-
coarse grains
زبردانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] دانهای که نه برای مصرف انسان، بلکه برای تغذیۀ دام مناسب است
-
snow grains
برفریزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی بارش، متشکل از ذرات یخ کدر و سفیدرنگ بسیار ریز به قطر یک میلیمتر
-
grain drier
دانهخشککن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستگاهی برای کاهش رطوبت دانه
-
grain refiner
دانهریزکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] موادی که برای ریزدانه کردن فلزات و آلیاژها قبل از ریختهگری به مذاب اضافه شود
-
pollen grain
دانۀ گَرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← گَرده