کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fumigation پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
fumigation
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fumigation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخور دادن، بخور
-
واژههای مشابه
-
fumigant
سمدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای جامد یا مایع که از بخار آن برای از بین بردن آفتها استفاده میشود
-
fumigated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigated، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
-
fumigator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigator
-
fumigate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigate، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
-
fumigants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigants، ماده ضد عفونی کنندهتدخینی
-
fumigations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigations، بخور
-
fumigators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigators
-
fumigates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigates، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
-
fumigant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوميگنت، ماده ضد عفونی کنندهتدخینی
-
fumigating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigating، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
-
fumigation 2
سمدوددهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] استفاده از مواد شیمیایی فرّار برای از بین بردن آفتها
-
fumigation 1
حرکت فرودین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] حرکت دودستون در زیر خط وارونگی