کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
frontes پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
frontes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرات
-
واژههای مشابه
-
front
جبهه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ گذر بین دو تودۀ هوا با چگالیهای مختلف
-
front
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلوی، جلو، جبهه، نما، پیش، جبهه جنگ، صف پیش، رو کردن به، مواجه شده با، روبروی هم قرار دادن، در صف جلو قرار گرفتن، جلودار
-
in front
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در مقابل
-
fronted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلو، رو کردن به، مواجه شده با، روبروی هم قرار دادن، در صف جلو قرار گرفتن
-
fronts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جبهه ها، جلو، جبهه، نما، پیش، جبهه جنگ، صف پیش، رو کردن به، مواجه شده با، روبروی هم قرار دادن، در صف جلو قرار گرفتن
-
fronting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلو، رو کردن به، مواجه شده با، روبروی هم قرار دادن، در صف جلو قرار گرفتن
-
front runner/ frontrunner/ front-runner
نامزد پیشتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نامزدی که در یک انتخابات یا رأیگیری بیشترین بخت پیروزی را دارد
-
front projection, front-projection process
پیشتابش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایش تصاویر پسزمینه با قرار دادن فراتاب در جلوی صحنه
-
front end
مرحلۀ پیشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مرحلۀ آغازین یک فرایند
-
front fender
گِلگیر جلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] گِلگیری که در جلوی بدنۀ خودرو در بالای هریک از چرخهای جلو به بدنه متصل شده است
-
front of the house
مهمانگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محلی که ارتباط مستقیم با مهمانان و مشتریان دارد، مانند سرسرای مهمانخانه/ هتل و پیشگاه
-
equatorial front
جبهۀ استوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← جبهۀ درونحارّهای
-
diffuse front
جبهۀ پخشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جبههای که تغییرات دما و سمت و سرعت باد در دو سوی آن ضعیف است