کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fresh پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
fresh
/freSH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fresh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تازه، بتارزگی، تازه کردن، خنک کردن، خنک ساختن، شیرین، تر و تازه، تازه نفس، سبز، سرد، زنده، خنک، باطراوت، با نشاط، خرم، جسور، پر رو، اماده، با روح
-
واژههای مشابه
-
freshing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تازه کردن
-
fresh breeze
نسیم نیمتند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 17 تا 21 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 5 Beaufort number 5
-
fresh gale
فرانیمتندباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 34 تا 40 گره در مقیاس بوفورت فراتندباد متـ . عدد بوفورت 8 Beaufort number 8
-
fresh water
آب شیرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آبی که کمتر از 1000 میلیگرم در لیتر، جامدات حلشده داشته باشد
-
fresh start
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شروع تازه
-
fresh gale
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژله تازه
-
fresh breeze
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسیم تازه
-
fresh bean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوبیا تازه
-
stay fresh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تازه بمان
-
fresh-cut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برش تازه
-
fresh foods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غذاهای تازه
-
fresh water
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آب شیرین، وابسته به اب شیرین
-
fresh food
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواد غذایی تازه