کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
footings پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
footings
/ˈfo͝otiNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
footings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه ها، وضع، جای پا، پایه ستون
-
واژههای مشابه
-
foot
پایه 6
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یک یا چند هجا که با توجه به الگوی تکیه یا کمیت یک واحد ضرب/ وزن (rhythm) را تشکیل میدهد
-
footing
پِی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] عضوی از سازه که بار دیوار یا ستون را به خاک منتقل کند
-
footing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، وضع، جای پا، پایه ستون
-
footed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست و پا زدن، پرداختن مخارج، پا زدن
-
foots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، پرداختن مخارج، پا زدن
-
foot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پا، فوت، قدم، دامنه، پاچه، هجای شعری، پرداختن مخارج، پا زدن
-
foot region
ناحیۀ پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از اندام پایینی که بین مچ و انتهای انگشتان پا قرار دارد
-
ice foot
یخپوزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ بستهای که تا خط مد محکم به ساحل چسبیده است و کشند بر آن تأثیر نمیگذارد
-
stem foot
پای دماغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت انتهایی مازه (keel) که دماغۀ شناور به آن متصل میشود
-
tube foot
پای لولهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] اندامی توخالی در خارپوستان که به مجاری آبی جاندار متصل است و برخی از انواع آن برای حرکت یا تغذیه به کار میرود
-
foot bow
پاکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که کمانگیر برای پرتاب تیر بهوسیلۀ آن بر روی زمین مینشیند و با پا کمان را نگه میدارد و با دو دست زه را میکشد
-
sloped footing
پِی شیبدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] پیای که سطح آن بهتدریج تغییر یابد
-
combined footing
پِی مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] چند پِی مرتبط با هم که بار چند ستون را تحمل کنند