کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fits پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
fits
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناسب است، هیجان، غش، تشنج، بیهوشی، بند، حمله، قسمتی از شعر یا سرود، متناسب کردن، خوردن، مجهز کردن، اندازه بودن برازندگی، زیبنده بودن بر، مناسب بودن برای، شایسته بودن، سوار یا جفت کردن، صلاحیت دار کردن، تطبیق کردن، گنجاندن یا گنجیدن
-
واژههای مشابه
-
fitness
برازندگی وراثتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] سهم وراثتی یک فرد در نسلهای آینده متـ . برازندگی
-
fitful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فتوشاپ، حملهای، متغیر، دمدمی، هوس پرست
-
fitfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تناسب اندام
-
fit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناسب، هیجان، غش، تشنج، بیهوشی، بند، حمله، قسمتی از شعر یا سرود، متناسب کردن، خوردن، مجهز کردن، اندازه بودن برازندگی، زیبنده بودن بر، مناسب بودن برای، شایسته بودن، سوار یا جفت کردن، صلاحیت دار کردن، تطبیق کردن، گنجاندن یا گنجیدن، سازگار، شایسته، در خ...
-
fitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نصب شده، متناسب کردن، خوردن، مجهز کردن، اندازه بودن برازندگی، زیبنده بودن بر، مناسب بودن برای، شایسته بودن، سوار یا جفت کردن، صلاحیت دار کردن، تطبیق کردن، گنجاندن یا گنجیدن
-
fit in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناسب با، مطابقت کردن
-
fitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناسب، لوازم، پرو لباس، جفت سازی، سوار کنی، بجا، بمورد، بموقع
-
fitting out
ناوآمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] آمادهسازی و تجهیز ناو با اقلام و ادوات لازم مطابق سفارش یگان مربوط برای واگذاری به نیروی دریایی
-
coffin fitting
یراق تابوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی که جزء بدنۀ اصلی تابوت نیست، مانند دسته و زهوار و بست
-
certificate of fitness
گواهینامۀ بَرازش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گواهینامهای که پس از بازرسی کشتی برای تأیید قابلیت حمل نوع خاصی از بار صادر میشود
-
fitness landscape
منظر برازش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] بازنمود مسیرها و ربایندههای شگفت که حالتهای ممکن انطباق یک سامانۀ پیچیده با محیطش را نشان میدهد
-
fitness room
اتاق تناسباندام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اتاق یا محلی عمومی در مهمانخانه/ هتل با تجهیزات لازم برای تمرینات ورزشی عموماً بدون مربی و ناظر
-
physical fitness
آمادگی جسمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] توانایی بدن برای انجام مؤثر و کارآمد فعالیتهای کاری و تفریحی استاندارد