کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fingering پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
fingering
/ˈfiNgəriNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fingering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتی، ناخنک زنی، پنجه گذاری، انگشت کاری
-
fingering
انگشتگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نظام تخصیص اعداد یا دیگر نمادها به هریک از انگشتان دست در نتنویسی بهنحویکه مشخص شود هر نت با کدام انگشت نواخته میشود
-
واژههای مشابه
-
finger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشت، انگشت زدن، دست زدن
-
fingers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتان، انگشت، انگشت زدن، دست زدن
-
fingerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتی
-
fingerings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتی، ناخنک زنی، پنجه گذاری، انگشت کاری
-
fingerer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشت
-
fingered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتی
-
fish finger
ماهی لقمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تکهای گوشت ماهی که آن را به پودر نان و خمیری مخصوص آغشته و بهصورت یخزده بستهبندی میکنند
-
finger cymbal
سِنج پولکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سنجی فاقد زیروبمی معین که اغلب زنان رقصنده به کار میگیرند و دو صفحۀ آن معمولاً به شست و انگشت میانی یک یا دو دست متصل میشود و با کوبش به یکدیگر الگوهای ریتمی خاصی تولید میکنند متـ . سِنج انگشتی
-
finger puppet
عروسک انگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی در نمایش عروسکی که بر روی انگشتان عروسکگردان نقاشی یا ساخته میشود
-
finger bowl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاسه انگشتی، لگن، لگن یا طاس دستشویی، افتابه
-
nimble-fingered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نازک انگشتی
-
finger millet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارزن انگور