کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fertileness پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fertileness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باروری
-
واژههای مشابه
-
fertilization
لقاح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] یکی شدن کامههای نر و ماده و تشکیل تخم
-
fertilizer
کود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] هرنوع مادهای که برای حاصلخیزی خاک به کار میرود
-
fertilization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باروری، لقاح، عمل کود دادن
-
fertilizations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارور شدن، لقاح، عمل کود دادن
-
fertilized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارور شده است، بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
-
fertilizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارور می شود، بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
-
fertilize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارور شدن، بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
-
fertility
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باروری، حاصلخیزی
-
fertilities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باروری، حاصلخیزی
-
fertilely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حاصلخیز
-
fertilizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
-
fertility
باروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] 1. امکان تولیدمثل فرزند زنده 2. در جمعیتنگاری (demography)، تولید واقعی فرزند زنده که در محاسبۀ آن مردهزایی و سقط در نظر گرفته نمیشود
-
fertilizers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کودهای، کود، ابستن کننده