کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
female person پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
female person
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زن زن
-
واژههای مشابه
-
femality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبش
-
femaleness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنون
-
femalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
femalize
-
femalely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوستانه
-
female connector
اتصالدهندۀ ماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] اتصالدهندهای که اتصالهای آن درون حفرهای تعبیه شده است و اتصالدهندۀ نر به درون این حفره فرومیرود و اتصالهایشان به هم وصل میشود؛ هدف از این سازوکار، ایجاد اتصال الکتریکی محکم و مطلوب بین اتصالدهندۀ نر و ماده است
-
female consciousness
آگاهی جنس مؤنث
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] شناخت زنان از اینکه چگونه در یک طبقۀ خاص یا فرهنگ یا دورۀ تاریخی تعریفهای مشخصی از جنس مؤنث پدید آمده است
-
female development
تحول جنس مؤنث
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] چگونگی تغییر شخصیت و ساخت ادراکی زن از هویت جنسیتی و نقشهای جنسیتی او در طول زندگی
-
female pseudohermaphroditism
شبهنرمادگی مادهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نوعی شبهنرمادگی که در آن فرد تخمدان دارد
-
female lead
بازیگر اصلی زن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بازیگر اصلی زن که نقش اصلی نمایش تلویزیونی یا فیلم را بر عهده دارد متـ . بازیگر نقش اول زن
-
female circumcision
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ختنه زن
-
female offspring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرزند زن
-
female aristocrat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف زن
-
female parent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
والدین زن