کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fecundator پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fecundator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشمالو
-
واژههای مشابه
-
fecund
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرگوسن، بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر، پراثر
-
fecundative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغی
-
fecundity
بارآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] 1. توانایی تولیدمثل فرزند بهطور مکرر و به تعداد زیاد 2. در جمعیتنگاری (demography)، توانایی بالقوۀ کاراندامشناختی تولیدمثل فرزند زنده
-
fecundation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسیدگی، لقاح، گشنگیری
-
fecundate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
-
fecundating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسیدگی، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
-
fecundations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری
-
fecundates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
-
cycle fecundity
بارآوری دورۀ درمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] احتمال باردار شدن در حین اقدامات انجامشده در یک دورۀ قاعدگی که به درصد بیان میشود