کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fairy پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
fairy
/ˈfe(ə)rē/
دیکشنری
پری
اسم
fairy, fullness, peri, pixie, full, suffusion
پری
elf, jinn, puck, sprite, goblin, fairy
جن
witch, fairy, hag, lamia, sibyl, hellcat
ساحره
voodoo, fairy, witching, grace, incantation, cantation
افسون گری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fairy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری، جن، ساحره، افسون گری
-
واژههای مشابه
-
fairies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریا، پری، جن، ساحره، افسون گری
-
fairy ring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلقه پری، قارچ حلقوی
-
fairy bell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنگ پری
-
fairy-slipper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری دمپایی
-
fairy armadillo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانتزی فانتزی
-
fairy godmother
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادربزرگ پری
-
fairy tale
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسانه
-
bad fairy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری بد
-
fairy story
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داستان پری
-
fairy lantern
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانوس پری
-
tooth fairy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری دندان
-
fairy bluebird
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری bluebird
-
fairy circle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دایره پری